مژو

لغت نامه دهخدا

مژو. [ م ِ ] ( اِ ) علفی را گویند که حمامیان سوزند و عربان شرس خوانند. ( آنندراج )( برهان ). رجوع به شِرَس شود. || سوس و متکی و گیاهی که ریشه آن را شیرین بیان گویند. ( ناظم الاطباء ). سوس نام عربی شیرین بیان است و متکی گونه ای از آن. ( از فرهنگ گیاهی و گیاه شناسی گل گلاب ). و رجوع به سوس و شیرین بیان شود. || مرجمک را نیز گفته اند که عدس باشد. ( آنندراج ) ( برهان ). مرجمک و عدس. ( ناظم الاطباء ). رجوع به مَژو و عدس و مرجمک شود.

مژو. [ م َ ] ( اِ ) نرسنگ. نَرَسک. نسک. عدس. ( زمخشری ). رجوع به نَسک و نرسک و عدس شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) گونه ای علف خاردار که در قدیم جهت سوخت حمامها بکار میرفته است و بعربی آنرا شرس خوانند .

فرهنگ معین

(مَ ) (اِ. ) مرجمک ، عدس .

فرهنگ عمید

= عدس

پیشنهاد کاربران

بپرس