مژه=که در اصل وابتدا از مو زه تشکیل شده است وبعدها به مو ژه تغییر یافته ودرامروزه هم ما به شکل مژه تلفظ می کنیم
مو=تار مو ژه مویی که مثل زه وشبیه به زه کمان است م مصوت کوتاه _او ژه
مژه : درزبان سنگسری به مژه چشم موژیک گویند
در لری بروجردی: مِرژِنگ merzheng
یک آیدی بااسم خودم که دنیا هستش و کنارش eylashباشه میخوام یه چیز شیک
والبته مِژه
درود بر انسان
چرا که از آغاز پیدایش هر کلمه ای را بر زبان آورده و برای هر چیزی در طبیعت اسمی بر اساس خرد خود نهاده یا از روی شکل ظاهری و یا نحوه عملکرد . . . آن بوده است .
افسوس صد افسوس که انسان امروز ی حتی معنی زبان و کلمه های که خود به وجود آورده رانمی داند.
... [مشاهده متن کامل]
مژه =جذب کننده
در گوگل خاصیت مژه را جستجو کنید تا به کارایی و عملکرد مژه پی ببرید .
مژه در کوردی به معنای جذب کردن ونیز مکیدن است .
بخش های مختلف چشم را هم در تصویر می توانید مشاهده کنید. . .
بخش های مختلف چشم انسان به انگلیسی 👁 👁
✅ eyeball = تخم چشم
✅ eyelid = پلک
✅ eyelash / lash = مژه
✅ sclera /white = صلبیه، سفیدی چشم
✅ retina = شبکیه
✅ iris = عنبیه
... [مشاهده متن کامل]
✅ cornea = قرنیه
✅ vitreous body / vitreous humour = زجاجیه
✅ lens = عدسی
✅ ciliary muscle = ماهیچه مژگانی
✅ tear duct = مجرای اشکی
✅ optic nerve = عصب بینایی
کوردی: بِرژانگ
مژه= زمان و وقت
هر ضیافتی کی اطعمه ٔ او کوتاه مژه بود ( سندباد نامه )
جدانویسی کاری ناروا، نادرست و حتا زشت است. هیچ شَوَند گواهمندی نداریم که به عنوان نمونه: وزارتخانه را وزارت خانه بنویسیم! از آن بدتر و باز هم به عنوان نمونه، کاربرد �زنده گی� بجای �زندگی� است. چنین کاری، چنانچه در سروده، آن هم تنها به شَوَند درست درآمدن وزن و یا قافیه، روا و درست است، در نثر پارسی کاری بس نابجا و زننده است. گسترش کاربرد چنین شیوه ای، کار را به آنجا خواهد کشاند که به عنوان نمونه: بجای �مُژه� بنویسیم: �مویچه� یا از آن بدتر �موی چه�!
... [مشاهده متن کامل]
******
یکی از کاریاهای برجسته ی هر رسانه ی پارسی زبان، پاسداری از زبان کهن و زیبای پارسی است . . .
راه و رسم بسیار ناروا و نادرستی از چند سال پیش به این سو، نخست در ایران و از آن میان، یکی دو چپ نمای نادان و نانخور رژیم تبهکار که گویا زمانی تنه شان به تنه ی زنده یاد احمد شاملو خورده و به پندار خود، راه وی را پی می گیرند و سپس در میان ایرانیان و ایرانی تباران بیرون کشور، گام بگام جا افتاده و در رسانه های پارسی زبان امپریالیستی بویژه �بی بی سی� نیز دانسته و آگاهانه پی گرفته می شود؛ راه و رسمی که به تکه تکه نمودن و از ریخت انداختن هرچه بیش تر زبان پارسی کمک می کند. یکی از نمونه های چنین راه و رسم ناروایی، جدا نویسی واژه های �آمیخته واژه�هاست که تنها در موردهایی که آن آمیخته واژه ها، دراز یا نازیبا می شوند، جدانویسی آن کاری درخور است؛ گرچه، بهتر است واژه های جداشده از یکدیگر را درون � � بکار بریم. در سایر موردها که بخش بزرگ تری از اینگونه واژه ها را دربرمی گیرد، جدانویسی کاری ناروا، نادرست و حتا زشت است. هیچ شَوَند گواهمندی نداریم که به عنوان نمونه: وزارتخانه را وزارت خانه بنویسیم! از آن بدتر و باز هم به عنوان نمونه، کاربرد �زنده گی� بجای �زندگی� است. چنین کاری، چنانچه در سروده، آن هم تنها به شَوَند درست درآمدن وزن و یا قافیه، روا و درست است، در نثر پارسی کاری بس نابجا و زننده است. گسترش کاربرد چنین شیوه ای، کار را به آنجا خواهد کشاند که به عنوان نمونه: بجای �مُژه� بنویسیم: �مویچه� یا از آن بدتر �موی چه�!
به پندار من، یکی از کاریاهای برجسته ی هر رسانه ی پارسی زبان، افزون بر جستارهای ویژه ی رسانه ی خود، پاسداری از زبان کهن و زیبای پارسی است که با همه ی آسیب دیدگی های واژگانی آن بویژه از زبان عربیِ بیابانگردان عربستان و نوادگان کنونی شان، همچنان زبانی نیرومند و نرمش پذیر در بنیاد خویش، حتا نیرومندتر از زبان لاتین است که این یک، هستی خود را در کالبد زبان های اروپایی ریخته و خود به عنوان زبان توده ی مردم از میان رفته یا باریک تر بگویم: هیچگاه بکار نرفته است.
زبان پارسی کنونی یا همانا �زبان دَری� ( بگمان بسیار، کوتاه شده ی درباری! ) که از شاخه ی زبان های ایرانی خاوری است با آنکه، زبانی زنگار گرفته در گذر زمان است و به شَوَند سست شدن های پی در پی بنیان های اقتصادی ـ اجتماعی بویژه در شکست های تاریخی کوچک و بزرگ ایران بزرگ از عرب ها، تاتارها و ترک های آسیای میانی، ساختار واژگانی آن نیز تا اندازه ای شکسته شده، هنوز زبانی زنده است و بگمان من، زنده نیز خواهد ماند. بهترین گواه �سخت جانی� این زبان نیرومند و نرمش پذیر که در سنجش با حتا زبان های اروپایی همشاخه با خود، چون رودخانه ای زاینده در برابر زبان هایی با بسیاری ویژگی های سنگواره ای و سخت کالبد یافته است، برجای مانده های همچنان سبز آن، پیرامون ایران و افغانستان کنونی است. ما بخش ناچیزی از نیرو و توان زبان پارسی را بکار می گیریم.
ب. الف. بزرگمهر ۲۴ آذر ماه ۱۳۹۵
https://www. behzadbozorgmehr. com/2016/12/blog - post_94. html
برگرفته از پی نوشت نوشتار �وزارت امنیت درونی�، نام رُک و پوست کنده تری است! ب. الف. بزرگمهر ۲۴ آذر ماه ۱۳۹۵
https://www. behzadbozorgmehr. com/2016/12/blog - post_45. html
واحد شمارش زمان
بیدل دهلوی مژه را به عنوان یکای زمان به کار برده است ( یک مژه: زمان کم ) :
اینقدر یارب پر طاووس بالینم که کرد / بسته ام صد چشم اما یک مژه نغنوده ام
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)