همه آراسته جنگ و فزاینده کین
روزگاری به خوشی خورده و ناخورده مژنگ.
فرخی ( از انجمن آرا ).
|| ( ص ) زشت. ناخوش. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : پالیزی کشته بودم روزی حضرت خواجه بر آن موضع گذر کردند ماحضری نبود. در پالیز تفحص کردم سفچه مژنگی یافتم. زود به حضرت ایشان به مسکنت و نیاز بردم و عذر خواستم. ( انیس الطالبین بخاری ). || نامرد. ( ناظم الاطباء ). حیز. مخنث. ( ناظم الاطباء ) ( برهان ).