مژدگانی

/moZdegAni/

مترادف مژدگانی: بشارت، شادیانه، مژده، انعام، تشریف، مشتلق

معنی انگلیسی:
reward, good news

لغت نامه دهخدا

مژدگانی. [ م ُ دَ / دِ ] ( اِ ) خبر خوش و نوید. ( ناظم الاطباء ). مزیدٌعلیه مژده. ( آنندراج ). بِشارة. ( منتهی الارب ). بشارت. بشری. ( السامی ). مژده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). البشارة. ( یادداشت ایضاً ). مژدگان :
ز بخت همایون ترا تا قیامت
به نو شادیی هر زمان مژدگانی.
فرخی.
مژدگانی که گل از غنچه برون می آید
صد هزار اقچه بریزند عروسان بهار.
سعدی.
مژدگانی که گربه عابد شد
عابد و زاهد و مسلمانا.
عبید زاکانی ( موش و گربه ).
ساقی به مژدگانی عیش از درم درآی
تا یک دم از دلم غم دنیا بدر بری.
حافظ.
قاصد عزمش ز هر جا میرسد
مژدگانی در دهان آید همی.
حیاتی گیلانی ( از آنندراج ).
و رجوع به مژده و مژدگانی شود. || بخششی که درباره آورنده مژده کنند.( ناظم الاطباء ). چیزی که در ازای مژده یعنی خبر خوش به خبرآورنده دهند. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). چیزی را گویند که به آورنده مژده دهند. ( برهان ). چیزی ونقدی که به مژده رسان دهند. ( غیاث ). چیزی که برای مژده دهند. ( شعوری ). حُذیّا. ( منتهی الارب ). مالی که به آورنده خبر خوش دهند. عطیه ای که به مژده ور یعنی بشیر دهند. مشتلق. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). مژده لق. مژدگان. مشتلقانه. و رجوع به مشتلق و مژده لق و مژدگان و مشتلقانه شود.

فرهنگ فارسی

انعام وپاداشی که دربرابرخبرخوش بکسی که مژده آورده باشدبدهند، مژدگان هم گفته اند
( اسم ) ۱- انعامی که شنوند. خبری خوش بخبر آورنده دهد انعام بخشش : مژدگانی بده ای خلوتی نافه گشای . که ز صحرای ختن آهوی مشکین آمد . ( حافظ ) ۲ - خبر خوش مژده بشارت .

فرهنگ معین

(مُ دِ ) (اِ. ) ۱ - نوید. ۲ - پول یا هدیه ای که به آورندة خبر خوش می دهند.

فرهنگ عمید

انعام و پاداشی که در برابر خبر خوش به کسی که مژده آورده باشد بدهند: مژدگانی بده ای خلوتی نافه گشای / که ز صحرای ختن آهوی مشکین آمد (حافظ: ۳۶۰ ).

مترادف ها

award (اسم)
جایزه، رای، اجر، مژدگانی، انعام

reward (اسم)
جایزه، اجر، مژدگانی، انعام، عوض، پاداش، مزد، سزا

پیشنهاد کاربران

شادیانه. فتح به نام تیمورشاه به نوازش درآوردند. ( تاریخ گلستانه ) . در ورود به قلعه ، شادیانه فتح نواختند. ( تاریخ گلستانه ) . || مژدگانی. ( آنندراج ) . آنچه به فقرا و زیردستان برای عروسی یا خریدن خانه و هر چیز نو دهند. نوداران. داستاران. شیرینی. ( یادداشت مؤلف ) .
خوش خبری
مژده _انعام
مشتلق، بشارت، شادیانه، مژده، انعام، تشریف

انعام

بپرس