مژده انداختن. [ م ُ دَ / دِ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) مژده دادن. مژده رساندن. بشارت دادن : گل مژده بازآمدنت در چمن انداخت سلطان صبا پر زر مصریش دهان کرد.سعدی ( غزلیات ).و رجوع به مژده دادن و مژده رساندن شود.