مچیدن. [ م َ دَ / م ِ دَ ] ( مص ) بمعنی خرامیدن و رفتاری باشد از روی ناز و زیبایی. ( برهان ). خرامیدن بود و آن را چمیدن نیز گویند. ( فرهنگ جهانگیری ). بمعنی چمیدن است یعنی راه رفتن از روی ناز و خرامیدن. و به کسر اول اصح است. ( انجمن آرا ). رفتن با تبختر و کر و فر و حشمت و خرامیدن. ( ناظم الاطباء ). مقلوب چمیدن. ( حاشیه برهان چ معین ). || بمعنی دیدن هم آمده است. ( برهان ). دیدن و نگریستن. ( ناظم الاطباء ). کردی ، مچندن ( برهم نهادن چشم. بستن چشم ). ( حاشیه برهان چ معین ).
فرهنگ معین
(مَ دَ ) (مص ل . ) خرامیدن ، از روی ناز راه رفتن .
فرهنگ عمید
۱. چمیدن، خرامیدن، از روی ناز راه رفتن. ۲. دیدن.
پیشنهاد کاربران
مچیدن میدن و مکیدن است این چرتها چیست که نوشته شده
مُچیدن ( mochidan ) از راه پستان شیر نوشیدن، مَکیدن گویش فارسی جیرفت