مچه

لغت نامه دهخدا

مچه. [ م ُچ ْ چ َ /چ ِ ] ( اِ ) برغست را گویند و آن گیاهی است بهاری مانند اسفناج که در آشها کنند. ( برهان ) ( آنندراج ). مجه.برغست. ( ناظم الاطباء ). کملول. پژند. ( یادداشت به خطمرحوم دهخدا ). و رجوع به برغست و مجه و پژند شود.

مچه. [ م ُ چ َ / چ ِ ] ( اِ ) پلک چشم. ج ، مچگان. ( ناظم الاطباء ).

مچه. [ م َ چ َ / چ ِ ] ( اِ ) لب ( در دیلمان ). ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || چانه. زنخ ( در رشت ). ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

چانه

فرهنگ عمید

= برغست١

گویش مازنی

/mache/ نوعی درختچه & پوزه

واژه نامه بختیاریکا

( مچه * ) گیاهی شبیه نعنا است
( مُچِه ) چانه

دانشنامه عمومی

مچه ( به انگلیسی: Machh ) یک منطقهٔ مسکونی در پاکستان است که در ناحیه کچهی واقع شده است. [ ۱] [ ۲]
عکس مچه
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

در زبان گیلکی یعنی چانه
مُ چ چِ. به هم پیچیده، انباشته، مانند مچه مو یا مچه خمیر در گویش کازرونی. با کردن و شدن می آید ( ع. ش )

بپرس