موی کندن

لغت نامه دهخدا

موی کندن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) انتعاش. هرلمه. ( یادداشت مؤلف ). به علامت عزا یا غمی موی کندن زنان. بر اثر مصیبتی عظیم موی سر و ریش برکندن. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

انتعاش ٠ هرلمه ٠ به علامت عزا یا غمی موی کندن زنان ٠

پیشنهاد کاربران

بپرس