موکول کردن
مترادف موکول کردن: منوط کردن، وابسته کردن، مشروط کردن، واگذاشتن، واگذاری کردن، محول کردن
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
مترادف ها
موکول کردن، ب وقت دیگر موکول کردن
موکول کردن، تاخیر کردن، عقب انداختن، بتعویق انداختن، معوق گذاردن، پست تر دانستن، موکول به بعد کردن، معوق کردن