موچکدان. [ چ َ ] ( اِ مرکب ) جای موچک. ظرف که در آن موچک نهند. در عبارت ذیل از تذکرةالملوک ( کتابی که درباره آداب و رسوم و مشاغل و تشکیلات دربار صفوی است ) در شرح شغل فراش باشی و مشعلدارباشی این کلمه مرکب از «موچک » و «دان »، پسوند ظرف و مکان ، به صورت اسم مرکب آمده است ، اما معنی آن روشن نیست : در ذکر تحویلات او [ مشعلدارباشی ] است ، و تحویلات او بدین موجب است : قالی و قالیچه... سریش ، فانوس ، موچکدان ، لندره دوز... ( تذکرةالملوک چ دبیرسیاقی ص 31 ).