مؤمل

لغت نامه دهخدا

مؤمل. [ م ُ ءَم ْ م َ ] ( ع اِ ) نام اسب هشتم از اسبان رهان. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ) ( ازمتن اللغة ) ( از نصاب الصبیان ) ( ناظم الاطباء ). صاحب غیاث آرد: نام اسب هفتم که به ضرورت قافیه در بیت نصاب به مقام هشتم واقع شده است. ( غیاث ) ( آنندراج ) . شخصی که در مسابقه ، مرکوب او در مرتبه هشتم است. اسبی که در مسابقه هفتم آید به قول میدانی در السامی فی الاسامی و مهذب الاسماء و غیاث اللغات ، و هشتم به قول نصاب و تاج العروس و اقرب الموارد و متن اللغة. ( از یادداشت مؤلف ) :
ده اسب اند در تاختن هریکی را
به ترتیب نامی است پیدا نه مشکل
مجلی مصلی مسلی و تالی
چو مرتاح و عاطف خطی و مؤمل .
ابونصر فراهی ( نصاب الصبیان ).

مؤمل. [ م ُ ءَم ْ م ِ ] ( ع ص ) بیوسنده و امیددارنده.( منتهی الارب ). امیددارنده. ( مهذب الاسماء ) ( ناظم الاطباء ). امیدوار. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( یادداشت مؤلف ).

مؤمل. [ م ُ ءَم ْ م َ] ( اِخ ) ابن امیل. شاعری از کوفه بود و عصر اموی رادرک کرد و در عصر عباسی شهرت یافت. در پایان عمر نابینا شد و در حدود سال 190 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ). و رجوع به البیان و التبیین ج 3 ص 61 شود.

مؤمل. [م ُ ءَم ْ م َ ] ( اِخ ) ابن جمیل بن یحیی بن ابی حفصة. شاعری ظریف از مردم مدینه و معروف به «قتیل الهوی » بود. در مدینه و بعد در عراق به مدح حکام پرداخت. ابوالفرج اصفهانی از اشعار او در اغانی آورده است. مرگ مؤمل در حدود سال 170 هَ. ق. بود. ( از الاعلام زرکلی ).

فرهنگ فارسی

ابن جمیل بن یحیی بن ابی حفصه شاعر ظریف از مردم مدینه و معروف به [ قتیل الهوی ] بود .

پیشنهاد کاربران

بپرس