مؤتم

لغت نامه دهخدا

مؤتم. [ م ُءْ ت َم م ] ( ع ص ) نعت فاعلی از ائتمام. ( از منتهی الارب ، ماده ام م ).قصدکننده. ( از ناظم الاطباء ). رجوع به ائتمام شود. || اقتداکننده. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).
- مؤتم به ؛ قصد کرده شده.
- || اقتدا کرده شده و مقتدا. ( ناظم الاطباء ).

موتم. [ ت ِ ] ( ع ص ) زن یتیم دار. ج ، میاتیم. ( منتهی الارب ). زن یتیم دار و مادر بچه بی پدر. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

زن یتیم دار .

پیشنهاد کاربران

بپرس