مؤتم
لغت نامه دهخدا
- مؤتم به ؛ قصد کرده شده.
- || اقتدا کرده شده و مقتدا. ( ناظم الاطباء ).
موتم. [ ت ِ ] ( ع ص ) زن یتیم دار. ج ، میاتیم. ( منتهی الارب ). زن یتیم دار و مادر بچه بی پدر. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید