مؤاخذ

لغت نامه دهخدا

مؤاخذ. [ م ُ آ خ َ ] ( ع ص ) معاقب و آنکه خداوند عالم وی را از جهت گناهی که کرده است عقوبت می کند. ( ناظم الاطباء ). گرفتار. گرفته شده به گناه. ( یادداشت مؤلف ). || سیاست شده و سزاداده شده و عقوبت شده و سرزنش کرده شده و عتاب شده و ملامت کرده شده و بازخواست شده. ( ناظم الاطباء ). مسؤول. مورد بازخواست. بازخواست گردیده. معاقب. عقوبت شده به گناه. کسی که مورد عتاب قرار گرفته شده. ( یادداشت مؤلف ).

مؤاخذ. [ م ُ آ خ ِ ] ( ع ص ) مؤاخذه کننده. بازخواست کننده. گیرنده کسی را به... کسی که مورد بازخواست قرار دهد دیگری را. عتاب کننده. ( از یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

(اسم ) کسی که مواخذه کند عتاب کننده .
مواخذه کننده .

فرهنگ عمید

کسی که مورد عتاب و بازخواست واقع شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس