مونتنی میشل دو

دانشنامه آزاد فارسی

مونْتِنْی، میشِل دو (۱۵۳۳ـ۱۵۹۲)(Montaigne, Michel de)
مونْتِنْی، میشِل دو
نویسندۀ فرانسوی. ابداع کنندۀ شیوۀ رساله نویسی است. در ۱۵۸۰ دو جلد از نخستین مقالات خود را منتشر کرد؛ سومین جلد نیز در ۱۵۸۸ انتشار یافت و ویرایش نهایی آن ها پس از مرگ او در ۱۵۹۵ به چاپ رسید. مونتنی در آثارش جنبه های زندگی را از دیدگاهی موشکافانه توأم با ظرافت بررسی می کند؛ از تکبر و غرور انسان انتقاد می کند و به فلسفه و مذهب بدگمان است و راه مستقل خود را به سوی معرفت نفس جست وجو می کند. فرانسیس بیکن ازجمله اندیشمندانی است که آثار مونتنی او را به مبارزه طلبیده و سر ذوق آورده است. آثار مونتنی، هنگامی که جان فلوریو آن ها را در ۱۶۰۳ ترجمه کرد، بر شکسپیر و دیگر نویسندگان انگلیسی اثر گذاشت. مونتنی در شاتو دو مونتنی، نزدیک بوردو، به دنیا آمد؛ حقوق خواند و در ۱۵۵۴ مشاور پارلمان بوردو شد. از اوایل زندگی او اطلاعات زیادی در دست نیست؛ جز این که مرتب از پاریس و دربار فرانسوای دوم بازدید می کرد. در ۱۵۶۹ ترجمۀ لاتینیالهیات طبیعی، اثر ریموند سیون (از استادان تولوز در قرن ۱۵)، را انتشار داد و در همین سال آثار ایتن دو لا بوئسی، دوستش، را چاپ کرد. در ۱۵۷۱ در املاکش انزوا گزید؛ از ریاست دادگاه بخش کناره گیری کرد و به نوشتن رسالات (۱۵۷۲) پرداخت. اثر طنزآمیز دفاعیۀ رمون سبون (ح ۱۵۷۶) گسترۀ کامل فلسفۀ شکاکیت مونتنی را آشکار می کند و او را از اعتقاد به تعقل و استدلال فلسفه های دیگر باز می دارد. در آلمان، سوئیس، و ایتالیا به سیاحت پرداخت (۱۵۸۰ـ۱۵۸۱). انتخاب او به سِمت شهردار بوردو باعث بازگشت او به این شهر شد و تا ۱۵۸۵ در این مقام باقی ماند. نام مقالات مونتنی غالباً کمتر بر محتوای آن ها دلالت دارد. دربارۀ موضوع های بی شمار پراکنده گویی می کند و دیدگاه مضمون اصلی را غالباً از نظر دور می دارد، اما موضوع روشنی بیش از پیش توجه اش را جلب می کند و آن جست وجوی معرفت نفس است که به شیوۀ زندگی کاملاً طبیعی و انسانی می انجامد. مقالات او زیاده از حد خودستایانه است، اما این شیوۀ مونتنی برای رسیدن به اصول و مقررات کلی رفتار و سلوک است. در جست وجوی معرفت نفس، دیدگاه اخلاقی و روان شناختی خویش را آشکار می کند و دربارۀ مطرح شدن ضعف هایش همان قدر بی توجه است که در آشکار شدن فضیلت هایی که به آن ها می بالد. مونتنی زادۀ عصر یأس و سرخوردگی است، که در آن ظهور باشکوه رنسانس رنگ باخته بود. از همۀ نوآوری ها بیزار بود و جنبش دین پیرایی را به مثابۀ انقلابی متکبرانه محکوم می کرد. همۀ توجه خود را به مسائل اخلاق عملی معطوف می داشت و، در بحث همیشگی، در برابر تفکر قرون وسطایی، خود را در جرگۀ طرفداران عصر طلایی باستان قرار می داد. نظریات مونتنی دربارۀ آموزش و پرورش با اهمیت اند: آموزش را اساساً اخلاقی و عملی می داند تا فرآیندی علمی؛ آموزش راه بردهای زندگی از گذر تجربه، ارتباط اجتماعی، مسافرت، و کتاب خوانی در مرحلۀ دوم اهمیت قرار می گیرد.

پیشنهاد کاربران

بپرس