مونبار

لغت نامه دهخدا

مونبار. [ موم ْ ] ( اِ ) منبار. مومبار. نوعی طلمه یا دلمه که از قیمه ریزه و برنج پر کنند و آن را حسرةالملوک نیز می نامیده اند. حسیب. حسیبک. حسیب الملوک. جنبل. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به منبار شود.

فرهنگ فارسی

منبار .

پیشنهاد کاربران

بپرس