مومی الیه


معنی انگلیسی:
above - mentioned (person), [o.s] (person) hinted at

لغت نامه دهخدا

مومی الیه. [ ما اِ ل َی ْه ْ ] ( ع ص مرکب ) موماالیه. موماءالیه. مشارالیه. اشاره شده به سوی آن. اشاره شده به سوی او. مشارالیه. اشاره کرده شده به سوی او. ( ناظم الاطباء ). مومی بر وزن موسی صیغه اسم مفعول است از ایماء، پس معنی مومی الیه ایماکرده شده به سوی اوست و کسانی که الف مقصور را یاء خوانند غلط است. ( از غیاث ) ( از آنندراج ). این کلمه را به صورت «موماالیه » و «موماءالیه » نیز نویسند و هر سه صورت درعربی آمده و درست است. ( از یادداشت مؤلف ). این کلمه را اغلب به شکل «مومی الیه » به یاء نویسند و عده ای به این دلیل که الف آن از همزه قلب شده است به صورت «موماالیه » به الف نویسند و کتابت به یاء را غلط دانند ولی در حقیقت هر دو کتابت صحیح است زیرا «اوماء» و «اومی » به همزه و یاء هر دو در لغت عرب آمده است. ( از نشریه دانشکده ادبیات تبریز ) : هرساله مبلغی از قرار تعلیقه عالیجاه معظم الیه... که مومی الیه تعیین نموده باشد تنخواه داده می شود. ( تذکرةالملوک چ دبیرسیاقی ص 13 ).... وجوه تصدقی که قورچی باشیان و سایر امرا به نظر آفتاب اثر می رسانیده اند... وجوه مزبور را مومی الیه به اهل استحقاق قسمت می نمود. ( تذکرةالملوک ص 20 ). اسناد دفتری و تصدیقات حضور و غیبت و نسخه جات اخراج و متوفی نزد مستوفی مومی الیه و محرران سرکار مزبور ضبط می شده. ( تذکرةالملوک صص 39-40 ). وجوه مالیه اصناف اصفهان و مدد خرج مهمانان که سه هزار تومان می شود... هرساله مومی الیه تمام و کمال وصول و انفاذ خزانه عامره می نمود. ( تذکرةالملوک ص 29 ).

فرهنگ فارسی

موما الیه . اشاره شده به سوی آن .

فرهنگ عمید

اشاره شده به او، نامبرده.

پیشنهاد کاربران

بپرس