مومه

لغت نامه دهخدا

مومه. [ مو م َ / م ِ ] ( اِ ) نهال خرد که از بن ریشه درختی روید و باغبان آن را با کمی ریشه جدا کند و جای دیگر نشاند. کردو. نهال. نهال خرد. نهال کوچک ریشه دار. ( یادداشت مؤلف ). موما ( در تداول مردم آذربایجان ). و رجوع به نهال شود. || قلمه. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به قلمه شود.

پیشنهاد کاربران

مومی وند یا مومن وند از لکهای شاخه دلفان می باشند! مومن کاکه ایوت بیژن و رئیس پسران دلفان بوده اند کر هر کدام بانی ایلات کاکاوند ایوتوند بیژنوند رئیس وند مومیوند شده اند!
مومه جد طایفه مومه وند قوم لر ایل لرلک دلفان زبان لری لکی است.
مومه وند
از ایلات بزرگ لک و لکستان است
پایار باین لکستان

مومه اسم لری بختیاری
مومه*مهمد. ممد. ممی*
مومه خان و آدینه خان بختیاروند پسران اسماعیل خان بختیاروند پسر یوسف خان پسر تاج الدین امیر قنبر پسر رستم خان آقاسی پسر شاه منصور خان بختیاروند ایلخان پسر خلیل خان ایل بیگی بختیاروند ایلخان پسر جهانگیر خان بختیاروند ایلخان پسر شاه حسین خان بختیاروند ایلخان پسر رستم خان بختیاروند پلنگ
...
[مشاهده متن کامل]

تیره اسماعیل وند خلیلی بیگیوند پلنگ منجزی
تیره آدینه وند تاج الدین عبدالهی منجزی
آدینه خان بختیاروند مستوفی نادرشاه افشار در جنگ قندهار

بپرس