موم جامه

لغت نامه دهخدا

موم جامه. [ جا م َ / م ِ ] ( اِ مرکب ) پارچه مومی شده و به موم اندودشده و مشمع. ( ناظم الاطباء ). جامه ای که به موم چرب کرده باشند. ( آنندراج ). پارچه که به موم آغشته کنند تا رطوبت و آب در آن نفوذ نکند و از آن روپوش نظیر بارانی یا لفاف چیزی سازند :
اگر موم جامه نکردی به بر
شدی ازنم بارش گریه تر.
ملاطغرا ( از آنندراج ).
فرستد سوی او قیصر چو نامه
کند از پرده دل موم جامه.
محمدقلی سلیم ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

پارچه مومی شده و به موم اندود شده و مشمع .

پیشنهاد کاربران

بپرس