مولفه

لغت نامه دهخدا

( مؤلفة ) مؤلفة. [ م ُ ءَل ْ ل َ ف َ ] ( ع ص ) تأنیث مؤلف. ج ، مؤلفات. کتاب و رساله نوشته شده. ( از یادداشت مؤلف ). رجوع به مؤلف شود. || ( اصطلاح پزشکی ) مقابل مفرد. ( یادداشت مؤلف ). جمعکرده شده. ( غیاث ) ( آنندراج ) : فلیخلص شحمه [ شحم الحنظل ] وحده من حبه و قشره الخارج ثم یخرج بوزنه مع الصمغ و الکتیراء و النشاستج مفردة و مؤلفة. ( تذکره ابن بیطار ). فأن سقیتها انساناً مفردة أومؤلفة مع الادویة. ( تذکره ابن البیطار ). || سازواری داده شده. الفت داده شده. موافقت افکنده شده.
- مؤلفةالقلوب ؛ بعضی از سادات عرب که آن حضرت ( ص ) به استمالت دلهای ایشان و احسان و مودت درباره ایشان مأمور گردید واز صدقات به آنان مرحمت می فرمود یا برای دفع اذیت ویا جهت طمع در اسلام و یا برای آنکه در اسلام پایدار باشند و یا برای اینکه دیگران رغبت در اسلام کنند. ( ناظم الاطباء ).
- مؤلفة قلوبهم ؛ مؤلفةالقلوب. اشراف مکه که پس از فتح مکه به پیامبر گرویدند چون صفوان بن امیه و ابوسفیان. و پیامبر صلوات اﷲ علیه عطیات آنان را بیش از دیگر صحابه قرار داد تا با دشمنان همدستی نکنند. قومی بوده اند از سران عرب که رسول ( ص ) به مدارات و عطای ایشان مأمور گشت تا دیگران را به اسلام رغبت افتد و پیغمبر امر فرمود تا مسلمانان با آنان دوستی کنند و از صدقات نصیبی برند و در صدد آزار مسلمین برنیایند. و نامهای آنان است : اقرع بن حابس ، جبیربن مطعم ، جدبن قیس ، حارث بن هشام ، حکیم بن حزام ، حکیم بن طلق ، حویطب بن عبدالعزی ، خالدبن اسید، خالدبن قیس ، زیدالخیل ، سعیدبن یربوع ، سهیل بن عمروبن عبدشمس العامری ، سهیل بن عمرو الجمحی ، عباس بن مرداس ، عبدالرحمان بن یربوع ، علأبن جاریة، علقمةبن علاثة، ابوالسنابل ، عمروبن بعکک ، عمروبن مرداس ، عمیربن وهب ، عیینةبن حصن ، قیس بن عدی ، قیس بن مخرمة، مالک بن عوف ، مخرمةبن نوفل ، معاویةبن ابی سفیان ، مغیرةبن الحارث ، نضیم بن الحارث بن علقمة، هشام بن عمرو رضی اﷲ عنهم. ( یادداشت مؤلف ) : اًنما الصدقات للفقراء و المساکین و العاملین علیها و المؤلفة قلوبهم و فی الرقاب و الغارمین و فی سبیل اﷲ و ابن السبیل فریضة من اﷲ واﷲ علیم حکیم. ( قرآن 60/9 )؛ جز این نیست که زکات بر درویشان و مسکینان جایز است و عمل کنندگان را بر آن و قومی که الفت گرفته دلهایشان و آزاد کردن و وام دادن مفلس و در صرف کردن راه خدا و راه گذاران بی مال فرض کردنی از خدا و خدا دانای درست کردار است. ( از تفسیر ابوالفتوح رازی ج 5 ص 196 ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( اسم ) مونث مولف جمع :مولفات .
فرقه از اصحاب امام رضا ( ع ) که پس از رحلت آن حضرت مجددا به رای واقفه برگشتند .

دانشنامه آزاد فارسی

مولفه (ریاضیات). مُؤَلِّفه (ریاضیات)(component)
در ریاضیات، هریک از بردارهای حاصل از تجزیۀ یک بردار به دو یا چند جزء. مجموع برداری مؤلفه ها بردار اولیه است.

مولفه (فیزیک). مُؤَلِّفه (فیزیک)(component)
در فیزیک، یکی از دو یا چند بُردار متعامد، با اثر جمعی ای همانند اثر بُردار برآیند منفرد. برای آسانی محاسبات، هر کمیت برداری، مانند نیرو، سرعت یا میدان الکتریکی را می توان به دو یا چند مؤلفه تجزیه کرد. مثلاً، وزن جسمی را که روی سطح شیب دار قرار دارد می توان به دو مؤلفۀ نیرو تجزیه کرد. (← تجزیۀ نیروها)، یکی از این دو مؤلفه عمود بر سطح و دیگری موازی با سطح شیب دار است.

مترادف ها

component (اسم)
جزء، مولفه، ترکیب کننده، ترکیب دهنده

پیشنهاد کاربران

contextualiser
بنپار
هَمنِه
برابر پارسی مولفه به چم جزء ( در ریاضی همنه x و همنه y )
واژه �همنه� هم اکنون در برخی نگارش ها دیده می شود.
متغیر ، الِمان
پارامتر، فاکتور، ویژگی های خاص و مشابه
اجزا
مشخصه و یا شاخص
عنصر یا اجازی چیزی
پیشنهاد واژه:
پاروَند = جزء، مولفه / برابر واژه Bestandteil در زبان آلمانی
جزئی از . . . ، مولفه ای از . . . = پاروندی از . . .
نکته 1 ) : پاروَند از دو تکواژ ( پار ) و ( وَند ) ساخته شده است که تکواژ ( پار ) دیسه پیشوندی واژه ( پاره ) است و ( وَند ) بُن کنونی کارواژه ( وَستن ) یا همان ( بستن ) می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

نکته2 ) : می توان کارواژه ( پاروَستن ) و همچنین واژگانی چون ( پاروَسته ) و. . . را بکار گرفت.

Component
Criterion
Parameter
Entity ?
عنصر یا اجزای تشکیل دهنده یک چیز که بدون ان نمی توان ان چیز را تجزیه و تحلیل کرد
عنصر یا اجزای سازنده
عنصر
بن مایه
ه تانیث و تکثر را در نظر بگیریم. جمع اجزا را می شود معنی کرد. به گونه ای که هم مولف را معنا می دهد هم اجزائی که آن کل را تشکیل داده است. کلی که از اجزائی تشکیل شده اما از جمع جبری اجزا بالاتر است. مولفه آن مفهومی است که پیوسته که ماندگاری معنی کل را در بین جزها دنبال می کند
دارا بودن ابزار توانمندی درهرزمینه چه مثبت ویا منفی
entity
نشانه شاخص
نشانه، مشخصه، شخصیت اثر
مولفه ( بردار ) = شمارگان
آریانپور: همنهند، همنه ( ریاضی )
سازنده، بخش های سازنده
سَنجف، نشان گر، نمایه
عنصر یا اجزای تشکیل دهنده یک چیز که بدون داشتن آنها نمی توانیم آن چیز را تجزیه و تحلیل کنیم.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس