مولامول

لغت نامه دهخدا

مولامول. ( اِمص مرکب ) درنگ بسیار و درنگ از پی درنگ و تأخیر پس تأخیر.( از برهان ) ( ناظم الاطباء ). تأخیر از پی تأخیر. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). و رجوع به مول و مولیدن شود.
- مولامول کردن ؛ سخت تأخیر کردن. درنگ از پی درنگ نمودن :
چنین به وعده همی کرد چرخ مولامول
که شد ز خون دلم طشت چرخ مالامال.
جمال الدین عبدالرزاق.

فرهنگ معین

(اِ. ) تأخیر و درنگ پی درپی .

فرهنگ عمید

درنگ بسیار، تاخیر از پی تاخیر: ( چنان به وعده همی کرد چرخ مولامول / که شد ز خون دلم تشت چرخ مالامال (جمال الدین عبدالرزاق: ۲۳۸ ).

پیشنهاد کاربران

بپرس