مولامول. ( اِمص مرکب ) درنگ بسیار و درنگ از پی درنگ و تأخیر پس تأخیر.( از برهان ) ( ناظم الاطباء ). تأخیر از پی تأخیر. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). و رجوع به مول و مولیدن شود. - مولامول کردن ؛ سخت تأخیر کردن. درنگ از پی درنگ نمودن : چنین به وعده همی کرد چرخ مولامول که شد ز خون دلم طشت چرخ مالامال.
جمال الدین عبدالرزاق.
فرهنگ معین
(اِ. ) تأخیر و درنگ پی درپی .
فرهنگ عمید
درنگ بسیار، تاخیر از پی تاخیر: ( چنان به وعده همی کرد چرخ مولامول / که شد ز خون دلم تشت چرخ مالامال (جمال الدین عبدالرزاق: ۲۳۸ ).