مول گرفتن

لغت نامه دهخدا

مول گرفتن. [ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) فاسق گرفتن. با مردی به حرامی رابطه یافتن زنی. ( یادداشت مؤلف ). مردی را به نامشروع یار و همخوابه خود کردن زن. || آبستن شده بودن به وجهی نامشروع. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به مول شود.

فرهنگ فارسی

فاسق گرفتن .

پیشنهاد کاربران

بپرس