موقوم

لغت نامه دهخدا

موقوم. [م َ ] ( ع ص ) نیک اندوهگین و شکسته حال. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بسیارحزن. ( تاج المصادر بیهقی ). سخت اندوهناک و پریشان حال. ( یادداشت مؤلف ).

پیشنهاد کاربران

نوای بومی یک آبادی که در آن گلایه و نامرادی باشد .
می گویند : هرکسی ی موقومی می زند .
ریشه ی آن همان مقام در موسیقی است .
مقامی خواندن .