موقوف شدن


مترادف موقوف شدن: متوقف شدن، تعطیل شدن، ممنوع شدن، ترک شدن

لغت نامه دهخدا

موقوف شدن. [ م َ / مُو ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) ترک شدن و برطرف گشتن. ( ناظم الاطباء ). || بسته شدن. مشروط گشتن. وابسته شدن. متعلق گشتن. || بازداشته شدن. بازداشت شدن.توقیف گردیدن : تا مرد را بیفکندند و به غزنین آوردند موقوف شد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 138 ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - از بین رفتن ترک شدن . ۲ - معلق شدن به منوط بودن به .

مترادف ها

cease (فعل)
ایستادن، گرفتن، متوقف ساختن، موقوف شدن، دست کشیدن

فارسی به عربی

وقف

پیشنهاد کاربران

بپرس