موقوت

لغت نامه دهخدا

موقوت. [ م َ ] ( ع ص ) محدودشده به هنگام. ( ناظم الاطباء ). هنگام معین کرده شده. ( آنندراج ). محدود به اوقات معینه. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به موقت شود.
- امر موقوت ؛ کار معین که دارای وقت و هنگام باشد.
- وقت موقوت ؛ هنگام معین. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) وقت معین شده هنگام مقرر : [ خود پیش از میقات موقوت تاتار از مقام موغان بر صوب اذر بیجان در حرکت آمد . ] ( نفثه المصدور . چا. یز.۱٠٠ )

فرهنگ معین

(مَ یا مُ ) [ ع . ] (اِ. ) وقت معین شده ، هنگام مقرر.

فرهنگ عمید

ویژگی وقت معین شده، هنگام مقرر.

پیشنهاد کاربران

بپرس