موقتا بیکار کردن

مترادف ها

suspend (فعل)
موقوف کردن، معوق گذاردن، معلق کردن، اویزان شدن یا کردن، اندروا بودن، موقتا بیکار کردن

فارسی به عربی

علق

پیشنهاد کاربران

بپرس