به فصل گل به موقان است جایش
که تا سرسبز باشد خاک پایش.
نظامی.
وز آنجا سوی موقان کرد منزل مغانه عشق آن بتخانه در دل.
نظامی.
شدند از مرز موقان سوی شهرودبنا کردند شهری از می و رود.
نظامی.
از آنجا سوی موقان سر به در کردز موقان سوی باخرزان گذر کرد.
نظامی.
بهارخانه چین عرصه گلستان است مخوان بهار مغانش که دشت موقان است.
سلمان ساوجی.
رجوع به مغان و موغان و کامل ابن اثیر ج 3 ص 14 و البیان و التبیین ج 1 ص 128 و حدود العالم و معجم البلدان شود.