موفی

لغت نامه دهخدا

موفی. ( ع ص ) به انجام رساننده شغل و کار و اداکننده. ( ناظم الاطباء ). || به سربرنده پیمان. ( آنندراج ). ایفای وظیفه و پیمان کننده.

موفی. [ م ُ وَف ْ فا ] ( ع ص ) اداکرده شده و پرداخته شده و به جاآورده شده. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - حق تمام ادا کرده شده . ۲ - مفصل و کامل : سه اقنوم و سه فرقت ( قرقف ) را ببرهان بگویم مختصر شرح موفا. ( خاقانی .۲۶ )
ادا کرده شده و پرداخته شده و به جا آورده شده ٠

فرهنگ معین

(مُ وَ فْ فا ) [ ع . ] (اِمف . ) ۱ - حق تمام ادا کرده شده . ۲ - مفصل و کامل .

پیشنهاد کاربران

بپرس