- موعظت نمودن ؛ پند دادن. نصیحت کردن. اندرز دادن. ( یادداشت مؤلف ) :
بار دگر نیز بگردد فلک
موعظتی نیز نماید دگر.
ابوالمظفر مکی پنجهیری.
موعظة. [ م َ ع ِ ظَ] ( ع مص ) پند دادن کسی را به سخنان دل گرم کننده. ( منتهی الارب ). وعظ. ( ناظم الاطباء ). پند دادن و موعظه کردن. ( یادداشت مؤلف ). پند دادن. ( آنندراج ). و رجوع به وعظ شود. || ( اِ ) پند. ج ، مواعظ. ( مهذب الاسماء ). پند و نصیحت به سخنان دل نرم کننده. ج ، مواعظ. ( ناظم الاطباء ). پند. ( ترجمان القرآن جرجانی ص 96 ) ( آنندراج ). موعظه. موعظت. اندرز. نصیحت. ( یادداشت مؤلف ). سخنی که دلهای سنگوار و سخت را نرم سازد و اشک از دیدگان جامد بگشاید و کردارهای زشت نیکو گرداند. ( از تعریفات جرجانی ). و رجوع به موعظه و موعظت شود.