موضوعه

/mowzu~e/

لغت نامه دهخدا

( موضوعة ) موضوعة. [ م َ ع َ ] ( ع ص ) مؤنث موضوع. ( منتهی الارب ). ماده شتری که بدون راعی به چراگاه رود و چرا کند و شب به خانه بازآید. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ( اصطلاح حدیث ) حدیثهای ساخته و بربسته ؛ الاحادیث الموضوعة. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). احادیث دروغ. ( یادداشت مؤلف ).
موضوعه. [ م َ ع َ ] ( ع ص ) موضوعة. نهاده شده و ساخته شده و وضعشده. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) مونث موضوع : [ قوانین موضوعه ] جمع : موضوعات . یا اصول موضوعه .اصطلاحی است در علوم ریاضی و آن چنانست که قاعده صحیح را فرض کنند و مسایل آن علم را بر قاعده مزبور بنا کنند همچون اصول موضوعه اقلیدس .
مونث موضوع ٠ ماده شتری که بدون راعی به چراگاه رود و چرا کند و شب به خانه باز آید ٠

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَّوْضُوعَةٌ: قرار داده شده
ریشه کلمه:
وضع (۲۶ بار)

پیشنهاد کاربران

بپرس