موضعی

/mowze~i/

معنی انگلیسی:
local, topical, locally

لغت نامه دهخدا

موضعی. [ م َ ض ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به موضع. محلی. آنچه در یک محل خاص قرار دارد یا واقع گردد و رخ دهد: درد موضعی ، ادویه موضعی. ( از یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به موضع یا ادویه موضعی . داروهایی که اثر مستقیم بر روی موضع آسیب دیده بدن دارند و از خارج بر محل آسیب دیده گذاشته شوند

مترادف ها

local (صفت)
محلی، موضعی، مکانی، محدود به یک محل، مقامی

positional (صفت)
موضعی، وابسته به موقعیت و مقام

فارسی به عربی

بوری , محلی

پیشنهاد کاربران

منطقه ای ( مکانی ) سطحی
مثلا پماد موضعی:
یعنی فقط روی سطح پوست باید مصرف شه و روی مکان های داخلی مثل چشم و دهن و حفره بینی و . . . نباید مصرف شه
یا مثلا التهاب موضعی: یعنی هر التهابی که روی سطح بدنه و داخل بدن نیست
زمانی هست که می بینیم روی پماد یا روغنی نوشته : . . . موضعی . . . برابر پارسیشو شاید بشه گفت : آسیبگاه . . . یا . . . در جای آسیب دیده

گیاگیگ: موضعی، مکانی
هیمیگ: مکانی، موضعی
گُنجیگ: مکانی، موضعی، محلّی
پاگاهیگ: مکانی، موضعی

بپرس