موصی

/musi/

مترادف موصی: وصیت کننده

معنی انگلیسی:
testator

لغت نامه دهخدا

موصی. ( ع ص ) وصیت کننده و آنکه وصیت میکند. ( از ناظم الاطباء ). وصیت گذار. وصیت کننده. آنکه وصیت کرده. ( یادداشت مؤلف ).وصیت کننده. و شرط است در آن کمال ، عقل ، رفع حجر و بلوغ. وصیت مجنون و سکران و آنکه خود را مجروح کند به جرح مهلک باطل است. ( از فرهنگ علوم نقلی تألیف سیدجعفر سجادی ). || اندرزکننده. ( آنندراج ).

موصی. [ صا ] ( ع ص ) وصیت کرده شده. ( ناظم الاطباء ).
- موصی الیه ؛ موصی له. وصی. ( یادداشت لغت نامه ). رجوع به ترکیب موصی له شود.
- موصی به ؛ ترکه و هرچیز که درباره ٔآن وصیت کرده باشند. ( ناظم الاطباء ). آنچه مورد وصیت است و آن هر امری است که عادتاً قابل مالکیت باشد وقابل نقل از مالکی به مالکی دیگر باشد. ( از فرهنگ علوم نقلی تألیف سیدجعفر سجادی ). آنچه را که بدان وصیت کرده باشند کسی را یا امری را. ( یادداشت مؤلف ): مورد وصیت «موصی به »... نامیده می شود. ( ماده 826 قانون مدنی ).
- موصی له ؛ آنکه موصی ( وصیت کننده )برای او وصیت کرده است. آنکه در حق وی وصیت شده است. ( یادداشت مؤلف ). کسی که برای او وصیت شده است و شرط است که در حال وصیت موجود باشد ولو آنکه حمل باشد. ( از فرهنگ علوم تألیف سیدجعفر سجادی ): وصیت کننده ،«موصی »، کسی که وصیت تملیکی بنفع او شده است ، «موصی له ». مورد وصیت ، «موصی به ». و کسی که به موجب وصیت عهدی ولی بر مورد ثلث یا بر صغیر قرار داده می شود «وصی » نامیده می شود. ( ماده 826 قانون مدنی ). تملیک به موجب وصیت محقق نمی شود مگر با قبول «موصی له » پس از فوت موصی. ( ماده 827 قانون مدنی ). هرگاه موصی له غیرمحصور باشد مثل اینکه وصیت برای فقرا یا امور عام المنفعه شود قبول شرط نیست. ( ماده 828 ). قبولی موصی له قبل از فوت موصی مؤثر نیست و موصی می تواند از وصیت خود رجوع کند حتی در صورتی که موصی له «موصی به » را قبض کرده باشد. ( ماده 829 ). نسبت به موصی له رد یا قبول وصیت بعد از فوت موصی معتبر است بنابراین اگر موصی له قبل از فوت موصی وصیت را رد کرده باشد بعد از فوت می تواند آن را قبول کند و اگر بعد از فوت آن را قبول و «موصی به » را قبض کرد دیگر نمی تواند رد کند... ( ماده 830 ). اگر موصی له صغیر یا مجنون باشد رد یا قبول وصیت با ولی خواهد بود. ( ماده 831 ). موصی له میتواند وصیت را نسبت به قسمتی از «موصی به » قبول کند. ( ماده 832 ). ورثه موصی نمیتواند در موصی به تصرف کند مادام که موصی له رد یا قبول خود را اعلام نکرده است. اگر تأخیر این اعلام موجب تضرر ورثه باشد حاکم موصی له را مجبور میکند که تصمیم خود را معین نماید. ( ماده 833 ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

وصیت کننده، وصیت کرده شده، کسی که به اووصیت وسفارش شده
( اسم ) وصیت کننده توضیح شرط است در موصی کمال عقل رفع حجر و بلوغ . وصیت مجنون سکران و آنکه خود را مجروح کند بجرح مهلک باطل است .
اندرز کرده شده ٠

فرهنگ معین

(ص ) [ ع . ] (اِفا. ) وصیت کننده .
(صا ) [ ع . ] (اِمف . ) کسی که به او وصیت و سفارش شده ، وصیت کرده شده .

فرهنگ عمید

کسی که به او وصیت و سفارش شده، وصیت شده.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] موصِی به کسر صاد به وصیت کننده می گویند.
"موصی به"، مورد وصیت می باشد.
"موصی له" یعنی کسی که برای وی وصیت شده است.

مترادف ها

testator (اسم)
شاهد، مورث، موصی، وصیت کننده، میراث گذار

پیشنهاد کاربران

موصی: وصیت کننده
وصی: کسی که وصیت کننده او را مامور اجرای وصیت کند
مدصی له: کسی که به سود او وصیت شده است
تلفظ صحیح ( بر حسب" لمعة دمشقیه فی فقه الامامیه" ) :
مُوْصـی
Mousi
موصی: [اصطلاح حقوق]کسی را گویند که طی وصیت تملیکی مال یا منفعتی از مال خود را برای زمان پس از مرگش به دیگری تملیک می کند

بپرس