لغت نامه دهخدا
- موصول شدن ؛ متصل شدن. پیوستن. رسیدن : به هیچ وجه صورت مراد از حجاب تعذر بیرون نمی آمد و مقصود به حصول موصول نمی شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 55 ).
- موصول گرداندن ؛ پیوستن. متصل ساختن. وصل کردن : عز دنیا با عز آخرت موصول و مقرون گرداناد. ( کلیله و دمنه ).
|| کرمی است شبیه زنبور می گزد مردم را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( اصطلاح دستوری ) اسم یا کلمه ای است که معنی آن به وسیله جمله بعد از خود که صله نام دارد تمام شود، مانند «که » در عبارت زیر: مردی که می آیدبرادر من است. موصول در عربی از انواع معرفه شمرده شده است و در این زبان بر دو قسم است : 1 - موصول خاص. 2 - موصول مشترک. 1 - موصول خاص یا مختص ، موصولی است که برای هر یک از اشخاص ( مفرد و تثنیه و جمع، مذکر و مؤنث ) لفظ خاصی داشته باشد: الذی ، الذان ( = الذین ِ )، الذین َ. التی ، اللتان ( =اللتین ِ )، اللاتی. 2 - موصول مشترک ، کلمات «من » و «ما» و «ال » است برای انسان و غیر انسان و «ما» برای غیر انسان «من » و «ما» میان مفرد و تثنیه و جمع و مذکر و مؤنث مشترک است.
موصول در زبان فارسی کلمات «که » و «چه » میباشد که در میان جمله می آیند و بخشی از جمله را به بخش دیگر همان جمله ، و نیزخود آن را به جمله بعدی ربط می دهند: کتابی که گفتم آوردم. آن چه گفتم عمل می کنم. دستورنویسان جدید این «که » و «چه » را جزء حروف ربط می شناسند و در طبقات دستوری ، اصطلاحی به نام موصول نمی شناسند و می گویند که بین «که » در دو جمله زیر: مردی که می آید برادر من است. مردی می آید، که برادر من است. فرقی نیست ، زیرا هر دو، عامل پیوند و ربط دو جمله اند و دلیلی نیست که اولی را به پیروی از زبان عربی ، موصول ، و دومی را حرف ربط بنامیم. || ( اصطلاح حدیث ) در نزد محدثان عبارت است از حدیث متصل. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). در عرف محدثان حدیث متصل است. ( از فرهنگ علوم تألیف سیدجعفر سجادی ). آن حدیثی است که سند او به سماع از هر راوی از کسی که بالای او باشد به منتهی رسد ( یعنی هر یک از راویان ، نقل از راوی فوق خود کند ). ( نفایس الفنون مقاله دوم ص 105 ).بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - وصل کرده پیوند شده . ۲ - قافیه ای که بیک یا چند حرف زاید متصل شود مانند : [ گر چه کنون با زر و زرینه ای رو که همان احمد پارینه ای . ] ( المعجم . مد . چا .۳ ) ۱۸۱:۱ - ( اسم ) کلمه ایست که قسمتی از جمله را بقسمت دیگر می پیوندد . توضیح در فارسی موصول را دو صیغه است : که چه
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
این واژه عربی و ناما یاتیک ( = اسم مفعول ) است و پارسی آن اینهاست:
پیندیک، سَمْریک، ناهیک، سَمتَنیک، آیوجیک ( پیند، سمر، ناه، سَمتَن، آیوج سنسکریت + پسوند یاتیکی «یک» )
پیندیک، سَمْریک، ناهیک، سَمتَنیک، آیوجیک ( پیند، سمر، ناه، سَمتَن، آیوج سنسکریت + پسوند یاتیکی «یک» )