موشور


معنی انگلیسی:
shampoo

لغت نامه دهخدا

موشور. ( نف مرکب ) ( اصطلاح عامیانه ) موشو. موشوی. موشوینده. آنکه یا آنچه موی را با آن شویند: صابون موشور. گل موشور. مایع موشور. پودر موشور.

موشور. [ م َ] ( ع ص ) منشور. ( ناظم الاطباء ). هرم بلورین مثلث القاعده. منشور بلوری مثلث القاعده. ( یادداشت مؤلف ). در علوم طبیعی حجمی است از بلور که قاعده آن مثلث الاضلاع است. ج ، مواشیر. ( از المنجد ). رجوع به منشور شود.

فرهنگ فارسی

مو شو ٠ مو شوی ٠

واژه نامه بختیاریکا

( موشور * ) ماسوره؛ کلاف میان تار و پود

پیشنهاد کاربران

بپرس