موش مردگی
/muSmordegi/
لغت نامه دهخدا
- خود را به موش مردگی زدن ؛ خود را به دروغ ضعیف و علیل نمودن. به دروغ ضعف و بیماری نمودن. خود را چون موش مرده معرفی کردن. ناتوان و هیچکاره معرفی کردن. ضعف و ناتوانی نمودن بی ضعف و ناتوانی. ( یادداشت مؤلف ).
- || خود را فقیر و محتاج نشان دادن. خود را مستمند و نیازمند نمودن در حالی که چنان نیست. به دروغ فقر و تهی دستی نمودن. ( یادداشت مؤلف ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
شغال مردگی