موسیچه

لغت نامه دهخدا

موسیچه. [ چ َ / چ ِ ] ( اِ ) موسیجه.نوعی فاخته. کوکو. صلصل. ( از یادداشت مؤلف ). پرنده ای است شبیه به فاخته و او بیشتر در میان طبق و کاسه و کنار طاقچه خانه ها تخم میکند و بچه می آورد. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ). مرغی است سفید برابر قمری. ( غیاث ). و رجوع به موسیجه شود. || بعضی صعوه را موسیچه گویند. ( برهان ) ( غیاث ). صعوه. ( از ناظم الاطباء ). || بعضی ابابیل را گویند. ( از برهان ) ( از ناظم الاطباء ). || یکی از گونه های قمری که در تداول اهالی مشهد آن را «موسی کوتقی » گویند. یاهو. یاکریم. کبوتر یاهو. ( از یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

پرندهای است شبیه به فاخته، قمری، ماسوچه هم گفته شده
( اسم ) یکی از گونه های قمری که در تداول اهالی مشهد آنرا موسی کرتقی گویند . توضیح در برخی ماخذ موسیچه به نوعی فاخته اطلاق شده است : [ موسیچه و قمری چو مقر یانند از سر و بنان هر یکی نبی خوان . ] ( خسروی . لفا اق . ۴۶۸ ) جمع : موسیچگان [ هر حر آید ز باغ صفیر موسیچگان و ز برهر آبگیر بانگ حشنسارها. ] ( محمود صبا. گنج سخن ۲۳۶:۱ )

فرهنگ عمید

= موسیجه

پیشنهاد کاربران

بپرس