موسیقار زدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) ساز زدن. نواختن ساز موسیقار : خه خه ای موسیجه موسی صفت خیز و موسیقار زن در معرفت.عطار.و رجوع به موسیقار شود.- راه موسیقار زدن ؛ نوای موسیقار نواختن. آهنگ موسیقار زدن : کمانچه آه موسی وار می زدمغنی راه موسیقار می زد.نظامی.