موسی خان

لغت نامه دهخدا

موسی خان. [ سا ] ( اِخ ) ابن علی بن بایدو از ایلخانان آخری مغول در ایران ( شوال تا ذی الحجه 736 هَ. ق. ) پس از قتل خواجه غیاث الدین وارپاگاون امیرعلی پادشاه ، موسی خان نواده بایدو را در شهر اوجان به مقام ایلخانی نشاند، ولی به سبب بی کفایتی وی در برخی ولایات طغیان بروز کرد و سرانجام امیر شیخ حسن بزرگ ایلکانی یکی از نبیره زادگان منگو تیمور پسرهلاکو را به نام محمدخان نامزد ایلخانی کرد و خود زمام کارها را به نام او در دست گرفت و در ذی الحجه 736 هَ. ق. بر موسی خان غالب آمد و او را بر کنار کرد.رجوع به تاریخ مفصل ایران تألیف عباس اقبال شود.

موسی خان. [ سا ] ( اِخ ) قاسملوی افشار پس از فتح قلعه ارومی به دست کسان محمدحسن خان قاجار گرفتار گردید و به علت ضرب و شتمی که از محصلین دیده بود پس از سه ماه در سال 1169 هَ. ق. درگذشت. ( از گلشن مراد ص 347 ). و رجوع به مجمل التواریخ گلستانه ( فهرست ) شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس