موره زن. [ رَ / رِ زَ ] ( نف مرکب ) زنگ زدا. ( نامه دانشوران ج 2 ص 398 ذیل ترجمه ابوالعباس موره زن بغدادی ). صیقلی. صاقل. روشنگر. ( یادداشت مؤلف ).