مورامون

لغت نامه دهخدا

مورامون. ( اِ ) گزر بر. ( اختیارات بدیعی ).گزر صحرایی. ( ناظم الاطباء ). گزر زردک صحرایی را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). گزر دشتی. ( یادداشت مؤلف ). || پر سیاوشان است. ( تحفه حکیم مؤمن ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) گزر دشتی
گزر بر . گزر صحرایی .

پیشنهاد کاربران

بپرس