مودود

لغت نامه دهخدا

مودود. [ م َ ] ( ع ص ) دوست داشته شده. ( غیاث ) ( آنندراج ).محبوب. که مورد مهر و محبت است. ( یادداشت مؤلف ).

مودود. [ م َ ] ( اِخ ) ابن مسعودبن محمودبن سبکتکین غزنوی. ملقب به شهاب الدوله و مکنی به ابوالفتح ، از سال 432 تا 441 هَ. ق. حکم راند. ( یادداشت مؤلف ). وی پس از قتل پدرش مسعود ( سال 432 هَ. ق. ) به خونخواهی او برخاست و نزدیک غزنه ، عم خود امیرمحمد را شکست داد و پسرش احمد را بکشت. اما از طرف دیگر سلجوقیان نیرو گرفته و مزاحم او بودند. مودود از امرای سایر بلاد برای جنگ با سلجوقیان استمداد کرد و خود برای جنگ با آنان از غزنه حرکت کرد. اما هنوز بیش از یک میل راه حرکت نکرده بود که مبتلا به قولنج شد و به غزنه بازگشت و وفات کرد. ( سال 441 هَ. ق. ) و رجوع به تاریخ عمومی عباس اقبال و فهرست تاریخ بیهقی چ فیاض و فهرست تاریخ گزیده و فهرست مجمل التواریخ و القصص و فهرست تاریخ سیستان و اعلام زرکلی شود.

مودود. [ م َ ] ( اِخ ) ابن زنگی بن آق سنقر اسفهسالار ملک قطب الدین که بدو اعرج می گفته اند از فرمانروایان دولت نوریه و حاکم موصل و برادر سلطان نورالدین و پادشاهی نیکوسیرت و عادل بود و به سال 565 هَ. ق. در موصل درگذشت. ( از اعلام زرکلی ).

مودود. [ م َ ] ( اِخ ) نام پدر اتابک سلغر ( 543-558 هَ. ق. ) و اتابک زنگی ( 558 - 571 هَ. ق. ) از اتابکان فارس :
به نام دولت مودود شاه بن زنگی
بیا و مردمی و دوستی به جای آور.
انوری.
خسرو ملک عجم اتابک اعظم
سعد ابوبکر سعد زنگی مودود.
سعدی.
رجوع به تاریخ عمومی مرحوم اقبال ج 2 ص 558 و 559 شود.

فرهنگ فارسی

قطب الدین مودود پسر سیف الدین غازی اول از اتابکان موصل از خاندان زنگی که از ۵۲۱ تا ۶۱۹ در موصل و حلب و دمشق سلطنت کردند و در این سال قدرت به دست وزیر آنان بدرالدین لولو افتاد .
نام پدر اتابک سغر . و اتابک زنگی از اتابکان فارس .

پیشنهاد کاربران

بپرس