موخوره

/muxore/

لغت نامه دهخدا

موخوره. [ خوَ / خ ُ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) بیماریی در موی گیسو و محاسن و بروت که سر آن دو شاخ شود و ریختن گیرد. مرضی در موی که سر آن دو شقه کند و بریزاند. بیماریی است در موی که سر آن دو شقه شود و بریزد و دو شاخ شدن موی را عرب تمریط گوید. ( یادداشت مؤلف ). || جرثومه و میکربی که مایه فساد و ریختن موی شود. ( یادداشت مؤلف ). || داءالثعلب. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

مرض ریزش موکه دراثرسیفلیس یاتیفوئیدیاعلت دیگرپیدامی شودوتمام یاقسمتی ازموهای سروابرومیریزد
( اسم ) آفتی است که در مویهای سر افتد و موجب شقه و نیمه شدن طولی تارهای مو شود . عامل این آفت هنوز معلوم نیست و حدس میزنند که نتیجه کثرت استعمال صابون و مجاورت مواد قلیایی زیاد با موهای سر است : [ او را که می بینی سرش را آلاگارسون میکند کارش از جای دیگر خرابست مو خوره دارد مجبور است بکند . ] ( شام . ۲-۴۸۱ )

فرهنگ معین

(خُ رِ ) (اِمر. ) آفتی است که در موهای سر افتد و موجب شقه و نیمه شدن طولی تارهای مو شود.

فرهنگ عمید

عارضۀ دوشاخه شدن انتهای مو بر اثر خشکی، عوامل طبیعی، یا کمبود مواد سازندۀ مو.

پیشنهاد کاربران

بپرس