موجر
/mujer/
مترادف موجر: صاحب، صاحبخانه، مالک
متضاد موجر: مستاجر، اجاره دهنده، کرایه دهنده
برابر پارسی: اجاره دهنده، کرایه دهنده
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
مؤجر. [ م ُ ءَج ْ ج ِ ] ( ع ص ) آجرپز و آجرساز. ( ناظم الاطباء ).
موجر. [ ج ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از وجر. ( از منتهی الارب ، ماده وج ر ). آن که مجبور می کند کسی را بر شنیدن چیزی که مکروه دارد. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به وجر شود. || آنکه دارو در دهان کسی می ریزد. ( از منتهی الارب ). || آن که نیزه بر دهان و یا سینه کسی فرومی کند. ( ناظم الاطباء ). نیزه زننده در دهان و جز آن. ( آنندراج ).
موجر. [ ج ِ ] ( ع ص ) مؤجر. صورت فارسی مؤجر. اجاره دهنده و کرایه دهنده. ( از ناظم الاطباء ). مالک. اجاره دهنده خانه یا باغ یا دکان و یا ملک و یا چیز دیگری را. مقابل مستأجر. ( از یادداشت مؤلف ). و رجوع به اجاره و مستأجر شود. || ( اصطلاح فقهی ) شخصی که به موجب عقد اجاره منفعت عینی را به شخص دیگری تملیک می کند. || مزدگیر. ( یادداشت مؤلف ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) اجاره دهنده کرایه دهنده مقابل مستاجر جمع : موجرین .
نعت فاعلی از وجر آن که مجبور می کند کسی را بر شنیدن چیزی که مکروه دارد .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مترادف ها
حرف، خط، ادبیات، نامه، مراسله، نویسه، موجر، دانش، کاغذ، عریضه، مرسوله، حرف الفباء، حرف چاپی، اثار ادبی، اجازه دهنده
اجاره دهنده، موجر، مستاجر، بکرایه واگذارنده
اجاره دهنده، موجر
ملاک، مالک، موجر، صاحبخانه
موجر
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
صاحب خانه از خدا بی خبر - صاحب خانه خدا نشناس - صاحب خانه بی پدر و مادر
صاحب ملک، مخالف مستاجر
کرایه گیر، کرایه دار، کرایه کش
اجاره دهنده