موث
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
موث. [ م َ وَ ] ( ع مص ) مَوَثان. ( منتهی الارب ) . آمیخته شدن چیزی در آب. ( ناظم الاطباء ) . مرث. ( از المصادر زوزنی ) . و رجوع به مرث شود. || در آب سودن چیزی را. ( از آنندراج ) . انمثاث. آمیختن و سودن چیزی در آب. ( ناظم الاطباء ) . اندر آب آغشتن. ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ) . || درآمیختن چیزی را. ( منتهی الارب ) . درآمیختن. ( آنندراج ) .
... [مشاهده متن کامل]
منبع. لغت نامه دهخدا
... [مشاهده متن کامل]
منبع. لغت نامه دهخدا