مؤامره
لغت نامه دهخدا
موامرة. [ م ُ م َ رَ ] ( ع مص ) لغت ردی است در مؤامرة. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). و رجوع به مؤامرة شود.
مؤامره. [ م ُ آ م َ رَ / م ِ رِ ] ( از ع ، اِمص ) با کسی مشورت نمودن. ( غیاث ). مشاورت. ( از المصادر زوزنی ). مؤامرة. مؤامرت. مشاوره. مشاورت. سگالیدن. سگالش. رای زنی. رای زدن با. ( یادداشت مؤلف ) : تصور باید کرد که آنچه متقدمان ساخته اند در مصالح امور خویش چون مؤامره باشد متأخران را. ( تاریخ بیهق ص 15 ). || ( اِ ) دستورعمل و روش کار مأموران مالیات و مقاطعان و عاملان و دیگر متصرفان امور و اموال دیوانی.
فرهنگ فارسی
لغت ردی است در موامره .
پیشنهاد کاربران
شرط موامره در حقوق
بیع موامره از اقسام بیع خیارشرط میباشد
بدین معنی ک یکی از طرفین یا هردو شرط قبول یا رد معامله را از دیگری که مشاور یا دلال میباشد قرار دهند
بیع موامره از اقسام بیع خیارشرط میباشد
بدین معنی ک یکی از طرفین یا هردو شرط قبول یا رد معامله را از دیگری که مشاور یا دلال میباشد قرار دهند