مؤامره

لغت نامه دهخدا

( مؤامرة ) مؤامرة. [ م ُ آ م َ رَ ] ( ع مص ) مشاورت کردن ، و موامرة در این معنی لغت ردی است. ( منتهی الارب ). مشاورت کردن. ( آنندراج ). مشورت کردن با کسی در کار خود. ( ناظم الاطباء ). مشاورة. ( دهار ). || تبانی و توطئه در امری. || ( اصطلاح فقهی ) به امر شخص ثالثی رجوع کردن است. متعاملین می توانند شرط مؤامره را برای مدت معینی در عقد مندرج کنند و در این صورت عقد نسبت به ایشان لازم است و هیچ یک از آنان به طور مستقیم حق فسخ را دارا نیست. شخص ثالثی که در عقد رجوع به امراو شرط شده است اگر به التزام به عقد امر داد دیگر فسخ آن جایز نیست ولی در مورد امر او به فسخ ، متعاملی که مؤامرة به نفع او مقرر شده است ملزم به پیروی نیست و می تواند آن را به موقع اجرا بگذارد. و رجوع به مؤامره در معنی دستور عمل عاملان و مقاطعان شود.

موامرة. [ م ُ م َ رَ ] ( ع مص ) لغت ردی است در مؤامرة. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). و رجوع به مؤامرة شود.
مؤامره. [ م ُ آ م َ رَ / م ِ رِ ] ( از ع ، اِمص ) با کسی مشورت نمودن. ( غیاث ). مشاورت. ( از المصادر زوزنی ). مؤامرة. مؤامرت. مشاوره. مشاورت. سگالیدن. سگالش. رای زنی. رای زدن با. ( یادداشت مؤلف ) : تصور باید کرد که آنچه متقدمان ساخته اند در مصالح امور خویش چون مؤامره باشد متأخران را. ( تاریخ بیهق ص 15 ). || ( اِ ) دستورعمل و روش کار مأموران مالیات و مقاطعان و عاملان و دیگر متصرفان امور و اموال دیوانی.

فرهنگ فارسی

۱- ( مصدر ) مشورت کردن رای زدن . ۲- ( اسم ) مشورت رایزنی . ۳- تحقیق مطالعه : درین فن التماس موامره ای کرد تاغور معرفت ( من ) در شرح غوامض آن بشناسد و اقتراح تصنیفی نمود تاانداز. شاو من در مضامار تفصی از مضایق آن بداند .
لغت ردی است در موامره .

پیشنهاد کاربران

شرط موامره در حقوق
بیع موامره از اقسام بیع خیارشرط میباشد
بدین معنی ک یکی از طرفین یا هردو شرط قبول یا رد معامله را از دیگری که مشاور یا دلال میباشد قرار دهند

بپرس