مواضعت
لغت نامه دهخدا
- مال مواضعت ؛ مالیات و خراج متعلق حسب قرارداد مواضعه. مال مقرر. مال معینی که باید پرداخت : احمد ینالتکین مالی عظیم که از مواضعت بود از تکران و خراج گزاران بستد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 409 ). باکالنجار مال مواضعت از گرگان دوساله با هدیه های دیگر بفرستد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 452 ). احمد آنچه باید کرد کند و مالهای تکران ستاند از خراج و مواضعت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 408 ). و رجوع به مواضعه و مواضعه نهادن شود.
- مواضعت کردن ؛ قرارداد بستن. چیزی را قرار گذاشتن. قراری را پذیرفتن و متعهد شدن.
- مواضعت گونه ؛ قراردادمانند. معاهده گونه : خداوند بوالحسن عبدالجلیل را با لشکر از گرگان باز خوانده و مواضعت گونه ای افتاده. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 505 ).
- مواضعت نوشتن ( نبشتن ) ؛ تحریر کردن قراردادی در چند فصل یا در فصلی تنها متضمن شروط خاص و با تعیین حدود اختیارات شاغل و الزامات واگذارنده شغل به رعایت آن موازین و مؤکد داشتن آن به سوگندهای گران. مواضعه نوشتن.
- مواضعت نهادن ؛ معاهده بستن. قرار گذاشتن. قرارداد بستن. متعهد شدن. عهد نوشتن. عهد بستن. پیمان بستن. ( از یادداشت مؤلف ) : میان سامانیان و آل بویه و فناخسرو مواضعتی نهاد [ سیمجور ]. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 264 ). و با او [ پسرکاکو ] مواضعتی نهاده شود مال را که هر سال می دهد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 264 ). مواضعت نهاد هر سالی که خراج فرستد برادرزاده را هزار دینار هریوه باشد [ بوالعسکر ]. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 243 ). بدان وقت که امیرمحمود از گرگان قصد ری کرد... مواضعتی که نهادنی بود بنهاد. ( تاریخ بیهقی ). مواضعتی درست با باکالنجار بنهاده. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 401 ).بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید