مواشی
/mavASi/
مترادف مواشی: چهارپایان، دام ها، دواب، ستوران، ماشیه ها
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) جمع ماشیه : ۱ - چارپایان مانند گاو گوسفند شتر . ۲ - مالیات چارپا مالیاتی که بگاو و استر و خر تعلق میگیرد مواشیه .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مترادف ها
ذخیره، سهم، مایه، نیا، پایه، کنده، تخته، تنه، قنداق تفنگ، سرمایه، موجودی، یدکی، سهمیه، در انبار، قنداق، موجودی کالا، مواشی، پیوندگیر، ته ساقه، دسته ریشه
پیشنهاد کاربران
مَواشی: حیوانات چهارپا.
برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد مثلاً در این جا می توان گفت، قدیم، مردم از مواشی برای جابه جایی استفاده می کردند اما امروزه از مواشین ( مثلاً جمع ماشین، خودروها ) .