balance (فعل)متعادل کردن، موازنه کردن، برابر کردنcounterbalance (فعل)خنثی کردن، موازنه کردن، برابری کردن، پارسنگ کردنequilibrate (فعل)متعادل کردن، موازنه کردن، متعادل شدن، بحال تعادل دراوردنequiponderate (فعل)موازنه کردن، متعادل ساختن، هم وزن بودن، هم وزن کردن
مُوازِنه کَردَن: ١. هموَزن کردن، همسنگ کردن، تراز کردن، برابر کردن ٢. هموَزنسازی، همسنگسازی، برابرسازی، همسنجی، ترازسازی+ عکس و لینک