مواز

لغت نامه دهخدا

مواز. [ م َوْوا ] ( ع ص ) مویزفروش. ( منتهی الارب ). || موزفروش. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

مویز فروش .

پیشنهاد کاربران

بپرس