مؤاتات

لغت نامه دهخدا

مؤاتات. [ م ُ آ ] ( ع مص ) مؤاتاة. مواتات.موافقت کردن. موافقت کردن کسی را بر کاری. ( از منتهی الارب ماده ات ی ) ( از ناظم الاطباء ). موافقت در امری با کسی. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به مؤاتاة شود.

مواتات. [ م ُ ] ( ع اِمص ) مؤاتات. موافقت. سازواری. سازگاری. سازش. ( یادداشت مؤلف ). صاحب منتهی الارب از صحاح نقل کند که عامه مؤاتات را به واو گویند : به مواتات دولت قاهره ،... مستظهر و مستبشر شوند. ( تاریخ جهانگشای جوینی ). || مطاوعت. اطاعت. فرمانبرداری. ( یادداشت مؤلف ).

مؤاتاة. [ م ُ آ ] ( ع مص ) مؤاتات. موافقت کردن با کسی در کاری. ( منتهی الارب ). || مطاوعت وپیروی کردن. ( از المنجد ). و رجوع به مؤاتات شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) موافقت کردن سازش کردن ۲- ( اسم ) موافقت سازش .
مواتاه . موافقت کردن موافقت کردن کسی را بر کاری .

پیشنهاد کاربران

بپرس